اين تلفنهاي لعنتي!

فرزان فرهي
ravi6315@hotmail.com

اين تلفنهاي لعنتي !


فرزان فرهي

1 ) چمدان سنگين است . آن را زمين مي گذارم .

- بيمارستان !

اوّلي . . . ؟! نه . دومي . . . ؟! نه ! بالاخره اين يكي ايستاد .


2 ) پيرزن پياده مي شود . سكه اش افتاد . نمي تواند خم شود . در را باز مي كنم . در به او مي خورد . شانس آورد كه جدول خشك بود . 10 توماني . . . !

- ببخشيد سكه تون .

چه دردي داشت عصا !

- تو سرت بخوره سكه ! ذليل بشي ايشالا !


3) – ببخشيد مي خواستم مادرم رو ببينم .

- لطفاً اين صورتحسابو بريزين صندوق . مادر شما فوت كرده .

چمدان تا نزديك شانه ام بالا مي آيد . چه جالب ! يك خنده ريز !
- من مادر مرده رو !

يك خنده ريز ديگر !


4) – هي كيفم آي د . . . زد !

- چه خبره آقا ! يواشتر . بيمارستانه !

دنبالش مي دوم . اين دالان . آن راهرو .

- هي ! مگه كوري !

جلوي در بيمارستان . به سرعت پايين پله ها . جمعيت در حال عبورند . اثري نيست !

چمدان ! فقط يك چمدان لازم است . به سرعت بالاي پله ها !

- ببخشيد . . . چرا ؟! . . . دزده رفت . يه سكه تو كيف بود . . . من قول مي دم اول همين ماه . . . نمي آم . . . نه !


5) در زندان بسته مي شود . من ماندم و يك چمدان و . . . نه مثل اينكه . . .

مردي گوشه ي تاريكي نشسته . سرش زير است . كنارش مي نشينم .

- همش تقصير مادرش بود . اون پيرزن زپرتي . . . من مي كشم ! همشونو !

- مي دوني !؟ آخه من عاشقشم ! پول چيه ؟! سكه چيه ؟! يه چمدون لازمه !

- هي چيكار مي كني ؟! من كه اون دختره نيستم ! ولم كن ! آ. . . خ !


6) فقط با يك چمدان مشغول پرسه زدنم . عصبانيم . مي خواهم يكي را بزنم .

- هي ! مرتيكه !

- ببخشيد با شما نبودم آقاي گردن كلفت !

مشت و لگد ، چوب و چماق ، زنجير و چاقو . . . گوشه خيابان افتاده ام . خون از زخم شكمم بيرون مي زند . همه جايم زخمي ست . خيابان خلوت است . كمكي نيست ؟!

زني نزديك مي شود . با زحمت دستم دراز مي كنم . درنگ مي كند . نه مثل اينكه راستي راستي ايستاد! چهره اي نگران و دلسوز و . . . البته زيبا ! اگر او بخواهد عاشقش مي شوم . دستم توان ندارد . مي افتد . يك نگاه ملتمس مي ماند . يك سكه ده توماني !! او مي رود ! خوب است . حال با آن مي توانم بوق آزاد بزنم .
بو . . . . . . ق !

 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30072< 0


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي